رمان ارثیه ابدی

بازدید: 2 بازدید
دیدگاه: ۰
نویسنده: رمان شناس
تاریخ انتشار: 15 دی 1402
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۲:۳۷ بعد از ظهر
دانلود رمان ارثیه ابدی از سروناز روحی بنیاد

معرفی رمان ارثیه ابدی :

سروناز روحی در رمان ارثیه ابدی داستان را از زبان دانای کل بیان میکند و یک کارکتر واحد در نظر نگرفته چرا که هر کدام به جای خود مهم جلوه میکنند.

رمان ارثیه ابدی در هر دو جلد تعلیق بالایی دارد و کشش داستان را بالا میبرد‌. فضا سازی کتاب بینظیر است به حدی که میتوان خانه باغ پاکزاد را به راحتی تصور کرد. شخصیت ها هر کدام در جای خود نقش زیبایی را ایفا میکنند‌.

ناشر این کتاب، انتشارات سخن است.

 

خلاصه رمان ارثیه ابدی :

رمان ارثیه ابدی از سروناز روحی در مورد خانواده ی پاکزاد است که بنا به رسم قدیم ازدواج هایشان همه با خانواده صورت میگیرد تا ارثیه فقط در خانواده گردش کند، الیاس و پریچهر نیز از این قائده مستثنی نیستند و نافشان به نام هم بریده شده.

دو فرد با دو اخلاق متفاوت الیاس شرور و پریچهر بلند پرواز و دانشجوی پزشکی. دختری که حاضر به پذیرش این ازدواج نمیشود و درست در روز عقد خود با همکار خودش فرار میکند.

 

مقداری از متن رمان ارثیه ابدی :

شادی نگاهی به ساعتش کرد و گفت:

نترس . وقت داری. بلیطتت برای ساعت هشته . به اسنپ میگیریم میفرستیمت.

پری نگاهی به چهار نفرشان کرد و گفت

وای بچه ها خیلی ممنونم

آذر با کلافگی گفت:

خدا کنه تا خانم رهنما نیومده این پسره بره …. بفهمه ما اینجا چه گود بای پارتی ای گرفتیم.

دخترها خندیدند و شادی گفت:

پری حسابی خوش بگذرونها …. به دلت هم غم نده ..راستی مامانت چی؟

پری نفس عمیقی کشید و گفت

اون حله . من نگرانم یکی این وسط سکته کنه حالا …. پدر و مادرش گناه دارن بابا غریبه که نیستن طرف پسرداییمه ! خودش حالا سکته نکنه اول جوونی !

آذر خندید و گفت

بهتر به محل از دستش راحت میشن . خدایی من موندم این آقاجونت به چی این پسره دلشو خوش کرده که رضایت داده تو رو بدن بهش به خدا خیلی ستمه …..

دختری که پشت مانیتور بود با هیجان گفت

بچه ها رفت رفت… گلاره زنگ بزن اسنپ بیاد.

پری آب دهانش را قورت داد و رو به دختر مو چتری گفت:

لادن به لیوان آب میدی من دارم از استرس میمیرم

لادن از آب سرد کن کنار میز لیوان یکبار مصرفی را پر کرد و گفت:

نگران نباش بابا . سه روز میری کیش خوش میگذرونی آفتاب میگری حال میکنی برمیگردی آبا هم از آسیاب افتاده. بعدشم که رامین میاد خواستگاریت دیگه .

پری سرخ شد و گفت

رامینم تو تور هست .

دخترها یک صدا هورایی کشیدند و پری دستهایش را جلوی صورتش گرفت و میان خنده هایش گفت

وای اینجوری میکنید بیشتر سکته میکنم

لادن چتری هایش را از جلوی چشمهایش کنار زد و گفت

خیلی خب حالا سکته نکن . دیوونه برو خوش بگذرون رسیدی هم به خبری به ما بده گوشیتم خاموش کن با آقا رامین كيف كن فقط

گلاره مضطرب گفت

بچه ها خانم رهنما الانا میرسه ها …. جمع کنید کاسه کوزه اتونو ای بابا …..

پری با هول، تند تند با تک تکشان روبوسی کرد رو به آذر گفت:

مرسی بابت بلیط و جور کردن تور

آذر دستش را فشار داد و گفت

غمت نباشه . همه چیز حله . هیچی هم نمیشه . بد به دلت راه نده خوش باش خانم دکتر .

خندید بند ساک را روی دوشش انداخت ، لادن قرآنی آورد و گلاره لیوان یک بار مصرفی را پر کرد ، شادی تذکر داد

اینجا رو خیس نکنی دیوونه ! کی میخواد طی بکشه؟

آذر میان خنده هایش گفت

بابا طی اینجا با من …. پشت سر مسافر که نمیشه آب نریخت

پنج نفری خندیدند پری خم شد از زیر قرآن رد شد …. خواست برود که گلاره گفت:

پری اون نشون بی صاحاب و از دستت دربیار

آذر غر زد

اسنپ رسیده ها …..

پری آهانی کرد و انگشتر تک نگین را به آرامی از انگشت دست راستش بیرون کشید ، روی یکی از میزهای ارایشی گذاشت و گفت:

مبارک صاحابش.

و با قدم های تندی میان خداحافظی های دوستانش از پله ها پایین رفت قلبش درست توی گلویش میکوبید. اما مهم نبود ….

وقتی زندگی اش برای دیگران مهم نبود زندگی دیگران چرا باید اهمیت می داشت؟!

زودتر از چیزی که انتظارش را داشت به مهرآباد رسید نوار موربی که نشان از تورشان داشت را به شالش سنجاق کرد خواست حساب کند که راننده گفت:

خانم حساب شده . بفرمایید.

لبش را گزید …. دوستانش همیشه شرمنده اش میکردند.

از ماشین پیاده شد و با قدم های تندی وارد مهرآباد شد. چشم میچرخاند که او را نبیند… حتی با این همه فاصله …. نفسش سنگین بود صدای گوشی اش آمد .

بی فوت وقت ، گوشی را دم گوشش برد و گفت:

جان دلم مامان؟

رسیدی پری؟ کجایی؟ نگرانتم دخترم

مامان تازه رسیدم فرودگاه دارم دنبال تورمون میگردم

و میان سالن ایستاد و چرخی زد …. تا بتواند پیدایشان کند قد بلند رامین را که کنار چمدانش ایستاده بود از همان فاصله تشخیص داد.

رامین برایش دستی تکان داد و گفت:

مامان اگر هنوز یه درصد…. فقط یه درصد دو به شکی … به خدا اژانس میگیرم بر میگردم

نه پری به خدا اگر منم بهت گفتم برگرد برنگرد برو ایشالا این سه روز به خیر میگذره. این پسره که تعقیبت نکرد؟

نگران دوباره به دور و اطراف نگاهی انداخت و گفت

نه خبری ازش نیست . بهش گفتم ساعت دوازده بیاد آرایشگاه دنبالم… تا اون موقع من کیشم مامان عاشقتم به خدا عاشقتم.

قربونت برم مراقب خودت باش سفر بی خطر . خوش بگذره !

نفسش را فوت کرد و گوشی را توی جیبش انداخت. رامین با لبخندی گفت :

به به پری خانم

پری لبخندی زد و با خجالت سلامی داد.

رامین سری به احترامش تکان داد و گفت

هنوز چند تایی از بچه ها نیومدن .

منم خیلی زود نرسیدم

رامین از پشت عینک طبی اش نگاهی به سرتاپایش کرد و گفت:

مایلی بریم کافی شاپ . یه قهوه ای چیزی؟ هوم؟ صبحانه که نخوردی؟

دستی به شکمش کشید …. از دیشب چیزی نخورده بود و میلش عجیب به شیرینی های شکلاتی میکشید.

با این حال حجب و حیایش باعث شد بگوید

نه ممنون یه چیزی خوردم

رامین با خواهش میکنمی، دست دراز کرد و گفت

بفرمایید. من دوست دارم اگر اشکالی نداشته باشه با هم به قهوه ای نسکافه ای بخوریم نظرت چیه؟

لبخندی زد. جلوی این مرد مقاومت بی فایده بود !

 

نحوه تهیه و مطالعه رمان ارثیه ابدی :

از طریق انتشارات سخن و کتاب فروشی های معتبر قابل تهیه می باشد.

 

بیوگرافی سروناز روحی :

خانم سروناز روحی ۳۱ساله و متولد اردیبهشت ماه هزار و سیصد و هفتاد و یک هستند. در تهران به دنیا آمدند و زندگی میکنند. متاهل و یک فرزند دارند.

ایشان در رشته شیمی آلی مدرک کارشناسی گرفتند و مشغول به کار در یکی از ارگان های خصوصیند. از سال ۱۳۸۹ مشغول به نوشتن شدند و سال ۱۳۹۸ اولین رمانشان را به چاپ رساندند.

 

آثار سروناز روحی :

رمان دردم – مجازی رایگان
رمان روزان دیروزم – مجازی رایگان
رمان و تمام می شود – مجازی رایگان
رمان رسوب – مجازی رایگان
رمان خط هشتم – مجازی رایگان
رمان حکم دل – مجازی رایگان
رمان آنتی عشق – مجازی رایگان
رمان قایمکی – مجازی رایگان
رمان مردکوچک – مجازی رایگان
رمان همدوس – نیمه تمام
رمان مسکوت – نیمه تمام
رمان من تو او دیگری – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان زندگی غیر مشترک – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان نوتریکا – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان راننده سرویس – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان پدر خوب – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان همه هستی من – مجازی رایگان اپلیکیشن باغ استور
رمان پادساعتگرد – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان نبض خاموش – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان کلاکت (دو جلدی) – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان اقلیم – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان خانم کوچولو – مجازی فروشی اپلیکیشن باغ استور
رمان ویلان – انتشارات علی
رمان تشریفات – انتشارات علی
رمان آوانگارد – انتشارات علی
رمان تاروت – انتشارات علی
رمان ارثیه ابدی – انتشارات سخن
رمان گرایلی – در دست چاپ
رمان چاو چاو – در دست چاپ
رمان بازگشت طیطو – در دست چاپ
رمان معرکه ماه – در دست چاپ
رمان به خاطر نازی – در دست چاپ
رمان لیست – در حال تایپ

امتیاز دهید

امتیاز دهید

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاه ها